از آن که دلبر دمی به فکر ما نباشد
در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن ،
که جنگ و کین با من حزین روا نباشد
صبحدم بلبل بر درخت گل به خنده میگفت ،
نازنینان را، مه جبینان را وفا نباشد
اگر که با این دل حزین تو عهد بستی ،
حبیب من با رقیب من چرا نشستی
چرا دلم را عزیز من از کینه خستی
بیا در برم از وفا یک شب ، ای مه نخشب،
تازه کن عهدی که برشکستی
"عارف قزوینی"
آواز استاد شجریان، تصنیف بهار دلکش
اسب لاغر میان به کار آید......برچسب : نویسنده : kahdud بازدید : 161